بازخورد دادن برای کمک به رشد کارکنان کافی نیست.
در میان تمام اشکال ارتباط، بازخورد دادن و دریافت کردن، شاید سختترین نوع باشد. گوینده باید انتقاد کند، که ممکن است به احساسات کسی آسیب برساند، بنابراین آنها در وهله اول از انجام گفتگو اجتناب میکنند. و اگر مکالمه انجام شود، گیرنده احتمالاً با شنیدن “شما به اندازه کافی خوب نیستید و باید تغییر کنید” احساس شرم میکند. بنابراین اگر بازخورد به مردم کمک نمیکند تا کار خود را ارتقا دهند، پس چه چیزی کمک میکند؟ در ادامه چهار مرحله برای تغییر از فرهنگ بازخورد به فرهنگ مربیگری ارائه میشود.
علت استفاده از بازخورد چیست؟
در طول ۳۰ سال گذشته، شرکتها آنقدر بر ایجاد فرهنگ بازخورد متمرکز بودهاند که فراموش کردهاند چرا در وهله اول این کار را انجام میدهند.
هدف بازخورد، کمک به افراد برای بهبود عملکرد است. شرکتها میخواهند مردم کار خود را ارتقا دهند. تا به حداکثر پتانسیل خود برای کمک قدرتمندانه به تیم برسند. برای تعامل موثر با همکاران میخواهیم سازمانهایمان به مکانهایی تبدیل شوند که افراد بتوانند به طور ماهرانه و صادقانه با یکدیگر در خدمت رشد و عملکرد بهبود یافته خود ارتباط برقرار کنند. اینها همه اهداف ارزشمندی هستند.
اما نکته اینجاست: اینکه به مردم بگوییم که امتیاز ارزیابی را از دست دادهاند، با کمک به آنها برای به دست آوردن امتیاز یکسان نیست.
در واقع، اغلب اثر معکوس دارد و نامیدن آن به بازخورد “سازنده” مشکلی را حل نمیکند. مارکوس باکینگهام و اشلی گودال در مقاله HBR خود در سال ۲۰۱۹ با عنوان « بازخورد اشتباه »، شواهد زیادی ارائه کردند که نشان میدهد تمرکز بر کاستیها و ضعفها به دریافتکننده بازخورد کمک نمیکند تا بهتر شود.
در میان تمام اشکال ارتباط، بازخورد دادن و دریافت کردن، شاید سختترین باشد. ارائه دهنده باید انتقاد کند، که ممکن است به احساسات کسی آسیب برساند – بنابراین آنها در وهله اول از انجام گفتگو اجتناب میکنند.
و اگر مکالمه انجام شود، گیرنده احتمالاً با شنیدن مطلبی مانند “شما به اندازه کافی خوب نیستید و باید تغییر کنید” احساس شرمندگی میکند.
و مردم برای اجتناب از احساس شرم تقریباً هر کاری انجام میدهند، از جمله انکار مشکل (بدون مشکل = بدون شرم) یا سرزنش آن به گردن دیگری انداختن (تقصیر من نیست = شرم نیست). حتی زمانی که به نظر میرسد شخصی به بازخوردها پاسخ مثبت و «بالغ» میدهد، اغلب از درون در حالت جنگ یا گریز قرار دارد.
اما در مورد بازخورد مثبت، که آنچه را که آنها به خوبی انجام دادهاند را برجسته میکند، چطور؟ این هم نوعی انتقاد است؛ اگر بتوانم رفتار شما را در اینجا تایید کنم، میتوانم رفتار شما را در آنجا نیز رد کنم. به علاوه، تمرکز بر نکات مثبت لزوماً نقاط ضعفی را که مانع عملکرد میشوند را برطرف نمیکند.
بنابراین اگر بازخورد به مردم کمک نمیکند تا کار خود را ارتقا دهند، پس چه چیزی کمک میکند؟
چگونه یک فرهنگ با عملکرد بالا ایجاد کنیم
مرحله ۱: تغییر از منتقد به متحد.
هیچ کس دوست ندارد با منتقد صحبت کند. همه میخواهند با یک متحد صحبت کنند. وقتی متحد کسی هستید، مراقبت از او، اعتماد به او و تعهد به او را نشان میدهید. در حضور شما، شرم و حالت تدافعی را کنار میگذارند و در عوض روی بهتر شدن تمرکز میکنند.
بنابراین چگونه میتوانید به وضوح بیان کنید که یک متحد هستید و نه یک منتقد؟ در اینجا یک فرمول سه مرحلهای وجود دارد:
همدلی کنید. اگر کارمندان در حال تلاش هستند و یا شرایط سختی دارند، تصدیق کنید که چقدر سخت یا ناامیدکننده یا آزاردهنده یا دردناک است.
ابراز اطمینان کنید. به آنها اجازه دهید بدانند که به توانایی آنها برای مقابله با چالشی که با آن روبرو هستند اعتقاد دارید.
اجازه بخواهید. از آنها بپرسید که آیا حاضرند با شما در مورد وضعیت موجود همفکری کنند.
مرحله ۲: یک نتیجه انرژیبخش را شناسایی کنید.
روی آینده پر انرژی که کارمندان میخواهند خلق کنند، تمرکز کنید. یکی که بزرگتر از مشکل آنهاست. از آنها بپرسید: “نتیجهای که میخواهید دنبال کنید چیست؟” به آنها اجازه دهید آنچه را که برای دستیابی به آن تلاش میکنند، برای خود و برای سازمان بیان کنند. (“من دوست دارم یک تیم با عملکرد بالا ایجاد کنم، تیمی که در آن ارتباط سازنده، همکاری و حتی درگیری داشته باشیم.”) به آنها کمک کنید به یک نتیجه مثبت، واضح و معنادار برسند.
مرحله ۳: یک فرصت پنهان را کشف کنید.
وقتی هر دوی شما در مورد نتیجهای که میخواهند واضح باشید، میتوانید دوباره مشکل را بررسی کنید. اما این بار، به جای تلاش برای «حل» آن، میپرسید: «چگونه این مشکل میتواند به ما در رسیدن به نتیجه انرژیبخش کمک کند؟» چگونه ممکن است چیز خوبی باشد؟ فرصتی برای تمرین یک رفتار جدید در خدمت یک ارزش یا هدف مهم، فرصتی برای پرداختن به یک موضوع بزرگتر که زیربنای این موضوع است.
در مورد رهبری تیم، ممکن است پس از طوفان فکری، متوجه شوید که فردی که به عنوان “مشکل” شناخته میشود، در واقع تنها فردی در تیم است که مایل به درگیری برای طرح مسائل مهم است. بدون آنها، برخی مشکلات شاید اصلا مشخص و حل نشوند. به عبارت دیگر، با کمی مربیگری در سبک، فرد مزاحم میتواند کلید عملکرد بالای تیم باشد.
مرحله ۴: یک طرح «سطح ۱۰» ایجاد کنید.
در این مرحله، آنها را راهنمایی میکنید تا راههایی را برای استفاده از آن فرصت، انتخاب کنند و به یک برنامه عملی متعهد شوند و برای دستیابی به آن، طوفان فکری کنند. اصطلاح طرح «سطح ۱۰» به این معنی است که وقتی میپرسیم، «در مقیاس ۱-۱۰، چقدر مطمئن هستید که این طرح را اجرا میکنید؟»، پاسخ ۱۰ است.
رهبر برنامه سطح ۱۰ میتواند برای گفتگو با عضو مزاحم تیم برنامهریزی کند تا بهعنوان یک متحد باشد و به او کمک کند تا به تیم کمک کند.
آنچه مهم است این نیست که برنامه موفق شود، بلکه این است که آنها اقدامات جدیدی را انجام دهند، نتایج را ارزیابی کنند و بهطور مداوم به جلو حرکت کنند.
بازخورد، که به طرز ماهرانهای ارائه شود، میتواند ابزاری برای کمک به افراد برای شناسایی نقاط کور و فرصتهای رشد آنها باشد. اما تنها زمانی که در یک فرآیند واقعی رشد و توسعه گنجانده شده باشد.
گفتوگو