چگونه کسب و کارها میتوانند تعیین کنند که آیا تفکر طراحی برای آنها مناسب است یا خیر
تفکر طراحی به دستور روز برای نوآوری تبدیل شده است. برای برخی، این مسیری است به سوی تفکر تحول آفرین و تغییر انقلابی.
برای دیگران، مانند هرج و مرج به نظر میرسد، جایی که هزارهها دیوارها را با یادداشت های چسبناک گچ میکنند و با اسباب بازیهای Nerf و لگو بازی میکنند. دیگران آن را به عنوان یک مد میدانند که شکست خورده است.
یا نه، تفکر طراحی (حل خلاقانه مسئله) توسط دولتها، شرکتهای فناوری، تولیدکنندگان کالاهای مصرفی، سازمانهای مراقبتهای بهداشتی و بسیاری دیگر پذیرفته شده است.
تفکر طراحی به دستور روز برای نوآوری تبدیل شده است. برای برخی، این مسیری است به سوی تفکر تحول آفرین و تغییر انقلابی.
سازمانها به دلایل زیادی و نه فقط نوآوری، تفکر طراحی را اتخاذ کردند. برخی از برنامهها ناشی از ابتکارات قبلی شکست خورده بودند. برخی دیگر در نتیجه ناامیدی مدیریت ارشد از اینکه سازمان کند و بوروکراتیک است به وجود آمدند. دیگران برای بهبود تماس با مشتریان، تشویق به همکاری یا جذب و حفظ استعدادها از این رویکرد استفاده کردند. برخی همه این اهداف را داشتند.
پر کردن شکاف فرهنگی
در یک بیمارستان بزرگ، تیم طراحی کاملاً متمایز از بقیه سازمان بود.
در فرهنگ حرفهای بودن علمی، لباسهای غیررسمی آنها در تضاد با رسمی بودن کادر پزشکی بود. حتی استفاده آنها از زبان نیز متفاوت بود – برای طراحان، کلمه “آزمایش” به معنای امتحان کردن چیزی بود. برای پزشکان، یک آزمایش یک تعهد رسمی با کنترل های دارونما و پروتکل های ثابت بود.
این تفاوتها یک شکاف فرهنگی را نشان میدهد، شکافی که میتواند توانایی تیم های طراحی برای نوآوری را مسدود کند. همانطور که طراح اصلی گفت:
هنگامی که صبح دوشنبه برای انجام آزمایش به کلینیک مراجعه میکنید، کارکنان نمیخواهند شما نزدیک آنها باشید، نمیدانند چرا آنجا هستید، آنها واقعا به شما اعتماد ندارند.»
تیم های طراحی که برای نشان دادن آنچه میتوانند انجام دهند تحت فشار قرار گرفتند، تمام تلاش خود را برای رسیدن به بقیه سازمان و ایجاد مشروعیت انجام دادند.
در بسیاری از موارد، این به معنای انجام پروژههای کوچک برای نشان دادن آنچه که میتوانند انجام دهند، بود. با این حال، این پروژههای افزایشی میتوانند به سرعت بسیار زیاد شوند. یک رهبر طراحی در یک شرکت دارویی چندملیتی گفت:
تیم نوآوری زمان زیادی را صرف ایجاد هماهنگی در سراسر سازمان میکرد. بیشتر تلاشها حول ساختار [سازمانی] و دامنه مسئولیت بود، و کمتر در مورد نشان دادن آنچه [تفکر طراحی] به طور بالقوه میتواند ارائه دهد.
اما بعید است که کسب و کارها همه اینها را یکجا انجام دهند. چندین روش مختلف برای پیاده سازی تفکر طراحی وجود دارد – به عنوان مثال متمرکز یا توزیع شده – و اینکه شرکتها کدام جهت را انتخاب میکنند به اهداف آنها بستگی دارد.
آیا تفکر طراحی برای هر سازمانی مناسب است؟
اگر فرهنگ یک شرکت تماماً در مورد کارایی باشد، ممکن است یک تناسب دشوار باشد. ماهیت تکراری و آشفته تفکر طراحی میتواند برای سازمانی که متکی بر تکرار همان فرآیند، هر چند وقت یکبار است، مخرب باشد.
با این حال، جایگزینهای خوبی برای اتخاذ آن در داخل وجود دارد – بسیاری از مشاوران اکنون از تفکر طراحی برای حل مشکلات استفاده میکنند، و بسیاری از شرکتهای طراحی خدمات نوآوری عالی ارائه میدهند.
آزمایشگاه دولتی دانمارک در ماه مه ۲۰۱۸ تعطیل شد. بنیانگذاران آن میخواستند بوروکراسی را مختل کنند، اما اندازه گیری تأثیر واقعی آن دشوار بود.
در نهایت، ابتکاری با تمرکز بر فناوری دیجیتال جایگزین شد. از بین رفتن آن ضربهای بود به بسیاری که به تفکر طراحی اعتقاد دارند.
این یک درمان برای هر سازمانی نیست، و نه یک مد در حال مرگ است. در شرایط مناسب، میتواند ارزش زیادی به همراه داشته باشد.
تفکر طراحی یک درمان برای هر سازمانی نیست، و نه یک مد در حال مرگ است. در شرایط مناسب، میتواند ارزش زیادی به همراه داشته باشد.
اما برای اینکه کسب و کارها به موفقیت دست یابند، باید عقل سلیم را با روشن بودن اهداف خود و انتخابهای واقع بینانه به کار گیرند. این نه یک مفهوم دگرگون کننده است و نه انقلابی. متأسفانه، چنین عقل سلیمی در دنیای تجارت همیشه چندان رایج نیست. برخی از سازمانها با راهاندازی آزمایشگاههای مستقل که در فاصلهای از دفتر مرکزی قرار داشتند، با این موضوع مقابله کردند. با این حال، خطری در اینجا نیز وجود داشت – این آزمایشگاهها میتوانند از سازمان جدا شوند، که در یک خردهفروش بزرگ به عنوان «کابوی های دیوانه» دیده میشود، نه مبتکران تحول.
برخی از پروژهها هرگز نمیتوانند شروع شوند
بسیاری از نوآوریهای بالقوه قابل توجه با مشکل مواجه شدند زیرا سایر بخشهای سازمان قادر به اجرای آنها نبودند یا نمیخواستند.
از برخی جهات، این یافتهها تعجب آور نیستند. سازمانها معمولاً برای تحمل سؤالات اساسی که متفکران طراحی میپرسند تشکیل نشدهاند. برای یک آزمایشگاه دولتی دانمارک، تفکر سازمانی چالش برانگیز بسیار مهم بود:
«قاب بندی چیست؟ درک مسئله چیست؟ این را از کجا میدانیم؟ چرا ما فرض میکنیم که این راه حل یا رویکرد به ظاهر ساده واقعاً برای کسی کار خواهد کرد؟»
بسیاری از نوآوریهای بالقوه قابل توجه با مشکل مواجه شدند زیرا سایر بخشهای سازمان قادر به اجرای آنها نبودند یا نمیخواستند.
در فرهنگی که کارکنان تحت فشار دائمی برای حل مشکلات و پیشروی هستند، چنین سوالاتی میتوانند حواس پرتی یا حتی تهدیدآمیز تلقی شوند.
چگونه تفکر طراحی را عملی کنیم
هنوز هم این امکان برای شرکتها وجود دارد که یک برنامه تفکر طراحی موفق داشته باشند. آنها میتوانند از تفکر طراحی به عنوان وسیله ای برای تغییرات فرهنگی و همکاری خلاقانه استفاده کنند و هم برای نوآوری افزایشی یا مخرب.
گفتوگو