چرا رهبران به هوش هیجانی نیاز دارند و چگونه میتوانند آن را توسعه دهند؟
هوش هیجانی چیست؟
هوش هیجانی یا EQ، توانایی فرد برای درک و مدیریت احساسات خود است، در حالیکه قادر به تشخیص و تأثیرگذاری بر احساسات دیگران است. این شامل خودآگاهی، خود مدیریتی، مدیریت روابط و آگاهی اجتماعی است.
در حالیکه مسلماً هر یک از این شایستگیها برای ایجاد و مدیریت روابط بین فردی بسیار مهم است، این ترکیب پایهای قوی برای هوش هیجانی میسازد که سطح رهبری را از خوب به عالی ارتقا میدهد.
هوش هیجانی در رهبری
مهارتهای فنی مدتهاست برای نامزدهای رهبری ارزشمند بوده است و تقاضا برای مهارتهای بین فردی عالی و هوش هیجانی افزایش یافته است. این موضوع را میتوان به این واقعیت مرتبط دانست که رهبران با هوش هیجانی بالا از همتایان خود که از نظر احساسی کمتر آگاه هستند بهتر عمل میکنند و بنابراین رهبری برجسته را دوباره تعریف کردهاند.
- خودآگاهی به میزان کم میتواند موفقیت یک تیم را به نصف کاهش دهد، همچنین منجر به افزایش استرس و کاهش انگیزه در بین همکاران میشود.
- رهبرانی که مهارتهای خود مدیریتی پایینی دارند، به جای پاسخگویی متفکرانه، به موقعیتها واکنش نشان میدهند و بنابراین اغلب برای مدیریت بحران به شیوهای آرام و جمعی دچار مشکل میشوند.
- شکست در مدیریت روابط با اجتناب از تعارض میتواند تأثیرات بسیار مهمی بر منابع شرکت داشته باشد، زیرا مشخص شده است که برای هر تعارض بدون رسیدگی، حدود هشت ساعت از زمان کار برای شایعات و کارمندانی که در مورد ناامیدیهای خود صحبت میکنند، از دست میرود. علاوه بر این، این وضعیت بر روحیه و انگیزه تیم تأثیر منفی میگذارد.
- رهبرانی که آگاهی اجتماعی پایینی دارند، برای ایجاد روابط معتبر با تیم خود با مشکل روبهرو هستند زیرا نشانههای اجتماعی همکاران خود را دریافت نمیکنند. این باعث ناتوانی در حمایت از تیم در صورت نیاز و استفاده نکردن از پتانسیل کامل آنها میشود.
تقویت کننده هوش هیجانی
خودآگاهی: اجرای بازخورد ۳۶۰ درجه یک روش مؤثر برای باز کردن دیدگاههای جدید در مورد رفتار و نقاط کور بالقوه است. از طرف دیگر، درخواست فعالانه از همکاران و همتایان مورد اعتماد برای بازخورد میتواند مکانی عالی برای شروع باشد.
این روش همچنین میتواند فرصتی برای افزایش خودآگاهی در سایر جنبههای زندگی، مانند خانه، خانواده یا دوستان، برای ایجاد درک کاملی از خود باشد.
آگاهی اجتماعی: برای آگاهی بیشتر از نظر اجتماعی، رهبران باید بهطور فعال همدلی را تمرین کنند، به عنوان مثال با پرسش از کارکنان در مورد رفاه آنها در بررسیهای غیررسمی. همچنین تبدیل شدن به یک مربی میتواند راهی موثر برای تمرین تمرکز بر نیازها و نشانههای اجتماعی دیگران باشد.
همدلی فراتر از تصدیق احساسات دیگران است، همچنین نشان دادن دلسوزی برای دیگران و تشخیص اهمیت وضعیت ذهنی آنها است. این مهارتی است که باید به طور منظم تمرین شود، بنابراین ایجاد عادات جدید و بررسی با دیگران یک شروع عالی است.
خود مدیریتی: این مهارت به شدت وابسته به مقاومت در برابر میل به واکنش فوری و مکث برای کشف احساسات قبل از اقدام به عمل است. این مهارت میتواند یک فرآیند طولانی از یادگیری و هدایت مجدد باشد و فرد را ملزم میکند که خود را مسئول بداند.
این مهارت برای هر کسی که تمایل دارد فوراً به موقعیتهای خوب و بد واکنش نشان دهد و به سختی احساسات خود را پنهان کند ضروری است. پاسخهای احساسی طبیعی است، با این حال، رهبران نیز این مسئولیت را دارند که تیمهای خود را بهطور مؤثر در بحرانها هدایت کنند. این امر مستلزم آن است که آنها یک قدم به عقب بردارند و قبل از ابراز احساسات خود در لحظه آنها را بررسی کنند.
مدیریت روابط: تمرکز بر نظارت مستمر بر جو عاطفی یک تیم میتواند کمک بزرگی به توسعه مهارتهای مدیریت روابط بهتر باشد.
این مهارت مستلزم آن است که رهبران با پرداختن به مسائل بین فردی بهطور مستقیم وارد عمل شوند و در عین حال رفتار الهام بخش نسبت به همکاران در مواقع چالش برانگیز داشته باشند. آنها روحیه تیمی را در اولویت قرار میدهند و به دنبال فرصتهایی برای توانمندسازی افراد خارج از بررسیهای ساختار یافته رسمی هستند.
رویداعاطفی درمحیط کارواثرآن