۷ باور اصلی رئیسهای بزرگ
روسای بزرگ ما را به سمت بهتر شدن تغییر میدهند. آنها بیشتر از آنچه ما در خودمان میبینیم در ما میبینند و به ما کمک میکنند تا آن را نیز ببینیم. آنها رویاهای بزرگی دارند و همه چیزهای بزرگی را که میتوانیم انجام دهیم به ما نشان میدهند.
تعیین و درک رهبری عالی میتواند امری دشوار باشد. وقتی برای یک رهبر کار میکنید، حتی آنها هم میتوانند برای توضیح جزئیات کاری که انجام میدهند که رهبری آنها را بسیار مؤثر میکند، مشکل داشته باشند. رهبری عالی پویا است. انواع مهارتهای منحصر به فرد را در یک کل یکپارچه ترکیب میکند.
رهبران بزرگ با اعمال خود اعتماد و تحسین را القا میکنند، نه فقط با گفتارشان. بسیاری از رهبران میگویند که صداقت برای آنها مهم است، اما فقط آن دسته از رهبرانی که واقعاً آن را باور دارند، هر روز با نشان دادن صداقت صحبت میکنند.
رئیسهای بزرگ به افراد خود ایمان دارند و این باور آنها را به ایجاد محیطی میکشاند که در آن مردم شکوفا شوند. در ادامه برخی از باورهایی که مدیران بزرگ را از بقیه افراد متمایز میکند، بررسی خواهیم کرد.
۱. رشد باید تشویق شود فارغ از ترس.
رئیسهای متوسط از باهوشترین و سخت کوشترین کارمندان خود میترسند و معتقدند که این افراد از آنها پیشی میگیرند یا آنها را بد جلوه میدهند. آنها در به اشتراک گذاشتن اطلاعات یا فعال کردن قدرت تردید دارند. از سوی دیگر، روسای استثنایی دوست دارند شاهد رشد کارکنان خود باشند.
تحقیقات نشان میدهد که اولین چیزی که جویندگان کار در یک موقعیت به دنبال آن هستند، فرصت رشد است و ۸۰ درصد از رشد شغلی به صورت غیررسمی مانند گفتگو با مدیران اتفاق میافتد. رئیسهای استثنایی از بهترین کارمندان خود میخواهند تا پتانسیل خود را به حداکثر برسانند و میدانند که بازخورد و راهنمایی خوب بسیار ارزشمند است.
۲. کارمندان شخصیتهای منحصر به فرد دارند.
رئیسهای متوسط افراد را دور هم جمع میکنند و سعی میکنند به همه انگیزه بدهند، پاداش دهند و به همان روش آموزش دهند. روسای استثنایی با کارکنان به عنوان یک فرد متمایز رفتار میکنند و به این واقعیت احترام میگذارند که هرکس انگیزه و سبک یادگیری خود را دارد.
۳. نگرش همسطح نه ارباب و رعیتی.
رئیسهای معمولی با کارمندان خود مانند کودکان رفتار میکنند. آنها بر این باورند که کارمندان نیاز به نظارت دائمی دارند. این روسا فکر میکنند که نقش آنها اجرای قوانین است، اطمینان حاصل میکنند که همه چیز در مسیر خود پیش میرود و مراقب اشتباهات مردم هستند. رئیسهای استثنایی کارکنان را به عنوان همتایان خود میبینند که کاملاً قادر به تصمیمگیری برای خود هستند. رئیسهای استثنایی به جای اینکه مدام وارد عمل شوند، به وضوح نشان میدهند که برای کار کارکنان خود ارزش قائل هستند و به آنها اعتماد دارند و فقط در مواقع ضروری مداخله میکنند.
۴. کار میتواند و باید لذت بخش باشد.
رئیسهای معمولی شغل را کاری میدانند که هرکسی چه بخواهد چه نخواهد باید انجام دهد. آنها بر این باورند که نقش آنها این است که اطمینان حاصل کنند که کارمندانشان سست نمیشوند یا تنبل نمیشوند. آنها چیزهایی از این قبیل میگویند: “اگر من نبودم، هیچ کاری در اینجا انجام نمیشد.” با این حال، رئیس های استثنایی شغل خود را دوست دارند. آنها به افراد تکالیفی میدهند که با نقاط قوت، علایق و استعدادهای آنها همخوانی دارد. آنها دستاوردها را جشن میگیرند و وقتی کار خوب انجام میشود، کارکنان را با بازخورد مثبت غرق میکنند.
۵. تنوع ثمره دارد .
رئیسهای متوسط میخواهند ایدههای کارمندانشان با ایدههای خودشان همسو شود و به همین دلیل سعی میکنند افراد همفکر را استخدام کنند. آنها کارمندان خود را تشویق میکنند که به طور مشابه فکر کنند و به کسانی که “سر خود را پایین میگیرند و کار میکنند” پاداش میدهند. رئیسهای استثنایی فعالانه به دنبال طیف متنوعی از افراد و ایدهها هستند. آنها خود و شرکت هایشان را در معرض شیوههای جدید تفکر قرار میدهند.
۶. انگیزه ناشی از الهام است، نه عذاب.
رئیسهای معمولی فکر میکنند که قوانین سختگیرانه و اجرای قوانین باعث میشود کارمندان به طور موثر کار کنند. آنها معتقدند که مردم باید از اخراج، انفجار خشم و تنبیه بترسند تا ۱۰۰ درصد کار کنند. سپس کارکنان خود را در حالت بقا مییابند، جایی که به محصول، شرکت یا تجربه مشتری اهمیتی نمیدهند. آنها فقط به حفظ شغل و دلجویی از رئیس خود اهمیت میدهند. رئیسهای استثنایی از طریق الهام گرفتن انگیزه ایجاد میکنند – آنها میدانند که مردم بیش از هر چیز به انرژی مسری، بینش و اشتیاق آنها پاسخ خواهند داد.
۷. تغییر یک فرصت است.
رئیسهای معمولی با این شعار عمل میکنند: “این راهی است که ما همیشه انجامش دادهایم.” آنها بر این باورند که تغییر غیرضروری است و بیشتر ضرر دارد تا فایده. رئیسهای استثنایی تغییر را فرصتی برای پیشرفت میدانند. آنها دائماً رویکرد خود را تطبیق میدهند و تغییرات را میپذیرند تا از منحنی جلوتر بمانند.
گفتوگو