نمیدانید یک رهبر چگونه به نظر میرسد؟ آنها هم تا زمانی که در آینه نگاه نکنند این را نمیدانند
به دست گرفتن رهبری میتواند دلهره آور به نظر برسد، زیرا افرادی که معمولاً وقتی به رهبران فکر میکنیم قهرمانان هستند، نمونههای بسیار نادری از نوع بشر هستند – نلسون ماندلا، مارتین لوتر کینگ، بودیکا یا وینستون چرچیل را در نظر بگیرید.
تعداد بسیار کمی از مردم میخواهند خود را دنبال کننده بدانند (به جز در توییتر)، پس چگونه ما به عنوان رهبران بالقوه دیگران را متقاعد کنیم که ما را دنبال کنند؟ ممکن است رهبران کاریزماتیک باشند، افرادی که دیگران باید در پشت سر آنها قرار بگیرند تا به آنها در دستیابی به چشمانداز سازمان کمک کنند. اما چگونه بفهمیم کاریزماتیک هستیم؟ شاید اگر میدانستیم یک رهبر چگونه به نظر میرسد، میتوانستیم از آنها الگو برداری کنیم؟
رهبری مفهومی بسیار مبهم است. تعریف آن بسیار دشوار است و در عمل دیدن آن بسیار دشوار است. اما تحقیقات نشان میدهد که در واقع الگوی نقشی که ما اغلب از آن پیروی میکنیم، بسیار نزدیکتر از چیزی است که تصور میکنیم: فارغالتحصیلان دورههای رهبری تمایل دارند ناآگاهانه روی تبدیل شدن به نسخههای بهتری از خودشان تمرکز کنند.
رهبر پنهان درون
گروهی از محققین افرادی را مورد مطالعه قرار دادند که وظیفه رهبر بودن را بر عهده داشتند – رهبران روزمره، عادی و متوسط. آنها مصاحبههای خود را با چند سؤال کلی در مورد سابقه زندگی کاری افراد شروع کردند، بحث آسانی که محققان هنگام استفاده از مصاحبه برای جمعآوری دادهها انجام میدهند. در بخش رسمی مصاحبه از آنها خواستند که رهبران عالی، متوسط و متوسطی را که با آنها کار کردهاند توصیف کنند. سپس از آنها خواستند عکسهایی از افرادی که فکر میکردند رهبران عالی و متوسط هستند را انتخاب کنند تا بفهمیم که آیا ظاهر تأثیری بر ارزیابی ویژگیهای رهبری دارد یا خیر.
وقتی دادههای مصاحبه را تجزیه و تحلیل کردند، از تناقضات بین آنچه مردم در مورد رهبری فکر میکردند و تجربیات آنها از کار با رهبران شگفت زده شدند. هر یک از آنها ایدههای روشنی درباره اینکه یک رهبر ایدهآل یا ضعیف چگونه به نظر میرسد داشتند، اما وقتی از رهبران زندگی واقعی استفاده کردند، نمونههایی که انتخاب کردند با توصیفات قبلیشان بسیار متفاوت بود.
برای مثال، شخصی که فکر میکرد رهبران عالی شیک هستند، قبلاً با یک مستبد آرمانی کار کرده بود. دیگری که فکر میکرد رهبران باید آرام و هوشیار باشند، یک برون گرا با موهای بنفش را به عنوان نمونهای از یک رهبر عالی انتخاب کرد که با او کار کرده بود. کسی که فکر میکرد یک رهبر ایدهآل بدون در نظر گرفتن ظاهر، «ارتباطگر خوبی» خواهد بود، بر اساس ظاهر قضاوت کرد و دو نامزد را اینگونه توصیف کرد:
مردان خسته کننده ای که احتمالاً به محافظه کاران رأی میدهند و احتمالاً فکر میکنند خدا هستند.
کسی که فکر میکرد رهبران ایدهآل میتوانند به خودی خود امن باشند، بدون اینکه نیازی به اعلام اینکه چه کسی هستند و چه کردهاند، این را فراموش کرد وقتی آنچه را که به نظر او مثال زدنی بود، اقداماتی که شامل آن میشد توصیف کرد:
تفویض کارآمدی که در آن مسئولیت را بر دوش فرد میگذارند… با دوز سالمی از نظم و انضباط.
شایان ذکر – و تا حدودی نگران کننده – این است که اکثر مردم در فکر کردن به رهبران عالی که با آنها کار کردهاند مشکل زیادی دارند.
مردم قبل از اینکه بدنبال چشم اندازی حرکت کنند، بدنبال شخصیت رهبر حرکت میکنند.
به دنبال نکاتی در دادهها که بتواند این تناقضات را توضیح دهد، محققان رونوشتها را بررسی کردند و سرنخ را در بخشهای معمولی و ابتدایی مصاحبهها یافتند. وقتی به نحوه توصیف مردم از خود نگاه کردند و آن را با نحوه توصیف رهبران مقایسه کردند متوجه شدند که رهبر «ایدهآل» یا «عالی» آنها در واقع تصویری آینهای از خودشان بود و تصورشان از یک رهبر وحشتناک دقیقاً برعکس آنها بود.
برای زنان با روحیات مردانه، رهبر ایده آل مردانه است. برای زنانه استفاده کننده از رژ لب و لاک ناخن، رهبر ایده آل زنانه است. برای آدمهای مشتاق، رهبر ایده آل مشتاق است. برای کسی که نیاز به نظم و انضباط دارد، رهبر ایده آل یک فرمانده منضبط است.
به عبارت دیگر، در غیاب هرگونه ایده روشنی از اینکه یک رهبر باید چگونه به نظر برسد و چه شخصیتی باید ابراز کند، مردم ناآگاهانه از تصویر خود به عنوان رهبر ایدهآل استفاده میکنند. بنابراین آنچه تحقیقات نشان میدهد این است که پاسخ به این سوال که چگونه میتوان یک رهبر عالی شد این است: خودتان باشید، هر چند نسخهای خوش پوش و خوش لباس.
در غیاب هرگونه ایده روشنی از اینکه یک رهبر باید چگونه به نظر برسد و چه شخصیتی باید ابراز کند، مردم ناآگاهانه از تصویر خود به عنوان رهبر ایدهآل استفاده میکنند.
یک رهبر مردم را به جایی میبرد که میخواهند بروند. یک رهبر بزرگ مردم را به جایی میبرد که لزوما نمیخواهند بروند، اما باید باشند.
گفتوگو