روش صحیح گریه کردن در مقابل رئیس
تحقیقات جدید نشان میدهد که اگر جلوی سرپرستان یا همکاران اشک بریزید، شانس بهبودی دارید. نکته: پریشانی خود را به عنوان اشتیاق در نظر بگیرید.
الیزابت بیلی ولف، دانشجوی دکترا در واحد مذاکره، سازمانها و بازارها در مدرسه بازرگانی هاروارد، میگوید که اکثر مردم در این موقعیتها عذرخواهی میکنند. اما او توصیه میکند به جای عذرخواهی برای احساساتی بودن، برای پرشور بودن عذرخواهی کنید.
تحقیقات جدید نشان میدهد که اگر جلوی سرپرستان یا همکاران اشک بریزید، شانس بهبودی دارید. نکته: پریشانی خود را به عنوان اشتیاق در نظر بگیرید.
گفتن احساساتی بودن به شما مربوط میشود، در حالی که گفتن اینکه شما پرشور هستید، به وضعیتی که در آن هستید مربوط میشود.
وولف میگوید: گفتن احساساتی بودن به شما مربوط میشود، در حالی که گفتن اینکه شما پرشور هستید، به وضعیتی که در آن هستید مربوط میشود.
مردم فقط در مورد چیزهایی که به آنها اهمیت میدهند احساساتی میشوند، بنابراین، او میگوید که پریشانی را دوباره به عنوان اشتیاق در نظر میگیریم.
او میگوید: «اگر میگویید من خیلی مشتاقم که اینجا خوب کار کنم»، این یک مکالمه متفاوت است با «اوه، متاسفم که در این مورد خیلی احساساتی هستم.» این یک تغییر ذهنیت است. “
تحقیقات جدید نشان میدهد که اگر جلوی سرپرستان یا همکاران اشک بریزید، شانس بهبودی دارید. نکته: پریشانی خود را به عنوان اشتیاق در نظر بگیرید.
«نمایش پریشانی» نباید گریه باشد. ممکن است صورت برافروخته، لرزیدن، احساس خفگی یا دیگر عباراتی باشد که نشانه ناامیدی یا غمگینی است. ولف این عبارات را از عصبانیت که متوجه دیگران میشود متمایز می کند.
ولف و همکارانش در مقاله مدیریت ادراک پریشانی در محل کار: با ابراز کردن احساسات بهعنوان اشتیاق، که در نوامبر ۲۰۱۶ در مجله رفتار سازمانی و فرآیندهای تصمیمگیری انسانی منتشر شد، دریافتند کسانی که میگویند پس از نشان دادن پریشانی پرشور هستند، بهعنوان شایستهتر دیده میشوند. همچنین احتمال بیشتری داشت که استخدام شوند و به عنوان همکار انتخاب شوند.
چارچوب بندی مجدد
برای این مطالعه، محققان پنج آزمایش ترتیب دادند تا نشان دهند که چگونه بازخوانی احساسات به عنوان اشتیاق بر درک شایستگی و تصمیمات استخدام تأثیر میگذارد. در آزمایش اول، شرکتکنندگان آنلاین شرحهایی در مورد نمایش ناراحتی یک فرد میخواندند، که آنها آن را ناشی از احساسات یا اشتیاق توصیف میکردند. سپس شایستگی آن فرد را ارزیابی کردند. شرکتکنندگان، افرادی را که میگفتند پرشور هستند نسبت به کسانی که میگویند احساساتی هستند، یا کسانی که هیچ اطلاعاتی در مورد دلیل مضطرب بودن ارائه نمیدهند، شایستهتر میدانند.
برای آزمایش دوم، دانشجویان آزمایشگاه علوم تصمیم گیری هاروارد به عنوان قصه گو و شنونده جفت شدند. از داستانسرایان خواسته شد که زمان اخیری را که در مورد کار آکادمیک مضطرب بودند، بازگو کنند: نیمی از آنها بر این موضوع تمرکز داشتند که چگونه این حادثه نشاندهنده اشتیاق آنها نسبت به تکالیف مدرسه است، و نیمی دیگر، این که این حادثه چگونه احساساتی بودن آنها را نشان میدهد. سپس از شنوندگان خواسته شد که شایستگی شرکای خود را ارزیابی کنند. گروه پرشور بهعنوان «بهطور قابلتوجهی شایستهتر» دیده میشد.
برای آزمایش سوم، از شرکت کنندگان، که همگی شغل تمام وقت داشتند، خواسته شد که زمان اخیری را که یکی از همکارانش به طور مشهودی مضطرب شده بود، به یاد بیاورند، و اینکه چگونه اشتیاق یا احساسات را نشان می داد. این مطالعه همچنین نشان داد که آیا نوع حرفه یا رابطه بین شرکتکننده و همکار تأثیر داشته است یا خیر.
دو آزمایش آخر بر این موضوع تمرکز کردند که چگونه چارچوب بندی پرشور و احساسی بر تصمیم گیری تأثیر میگذارد. در یکی از آنها، شرکتکنندگان متن مصاحبه شغلی را خواندند که در آن مصاحبهشوندگان خود را در مورد کاری که زمان زیادی برای آن صرف کردهاند بسیار پرشور یا احساساتی توصیف کردند. سپس از شرکتکنندگان پرسیده شد که آیا آن فرد را استخدام خواهند کرد یا خیر.
آیا یک نامزد پرشور را به جای یک نامزد احساسی استخدام میکنید؟
نتایج نشان داد که ۶۱.۵ درصد از مصاحبه شوندگان پرشور (به طور فرضی) در مقایسه با ۴۷.۴ درصد از مصاحبه شوندگان احساساتی استخدام شدهاند.
آزمایش نهایی از شرکت کنندگان خواسته شد تا شریکی را برای یک پروژه مشترک انتخاب کنند که میتواند پاداش مالی برای آنها به همراه داشته باشد. آنها سه توصیف را خواندند: راوی که ناراحتی را در مقابل همکاران پنهان میکند. پریشانی راوی در مقابل همکاران و نسبت دادن آن به اشتیاق. و راوی ناراحتی را در مقابل همکاران نشان میدهد بدون اینکه آن را به چیزی نسبت دهد. اگرچه تعداد زیادی از آنها (۴۲ درصد) کار با شرکایی را انتخاب کردند که ناراحتی خود را پنهان میکردند، بیشتر شرکت کنندگان شریکی را انتخاب کردند که نمایش ناراحتی را به اشتیاق نسبت میدادند تا شریکی که ناراحتی خود را به چیزی نسبت نمیدادند.
ولف میگوید: «اگر گریه کنی، بدتر از گریه نکردن است، از این نظر که من شایستگی تو را درک میکنم». اما اگر گریه میکنید، گفتن این موضوع به این دلیل است که شما پرشور هستید، باعث میشود شما را شایستهتر ببینم تا اینکه چیزی نگویید، یا بگویید: «متاسفم که اینقدر احساساتی هستم».
ولف میگوید: «اگر گریه کنی، بدتر از گریه نکردن است، از این نظر که من شایستگی تو را درک میکنم». اما اگر گریه میکنید، گفتن این موضوع به این دلیل است که شما پرشور هستید، باعث میشود شما را شایستهتر ببینم تا اینکه چیزی نگویید، یا بگویید: «متاسفم که اینقدر احساساتی هستم».
بهترین موقعیت برای گریه کنندگان
این ممکن است بسته به رابطه بین فرد آسیب دیده و ناظر و همچنین “قوانین نمایش” سازمان، همیشه صادق نباشد. به عبارت دیگر، آیا در زمینهای مانند امور مالی هستید که معمولاً گریه کردن یا سایر نشانههای ناراحتی را نامناسب میداند، یا در زمینهای مانند مددکاری اجتماعی که معمولاً تحمل بیشتری برای نمایشهای احساسی دارد؟
ولف میگوید: «اگر در محیطی هستید که احساسات قابل قبول نیستند، [فریمسازی مجدد] واقعاً کمک میکند. “اگر در سازمانی هستید که مردم گریه نمیکنند، جایی که گریه به عنوان چیزی که انجام دادن آن برای شما مناسب نیست، در نظر گرفته میشود، اما ناگهان در موقعیتی قرار میگیرید و نمیتوانید گریه نکنید، این چنین است. زمانی که از گفتن این که پرشور هستید بیشترین مزیت را به دست خواهید آورید.»
در این آزمایشها از ترکیبهای جنسیتی مختلف برای تعیین اینکه آیا قالببندی مجدد برای مردان یا زنان بهتر عمل میکند، استفاده شد. از لحاظ تاریخی، عواطف مردان به عنوان اشتیاق یا فداکاری نامگذاری شده است، در حالی که احساسات زنان برچسب هیستری داده شده است. به دلیل شخصیت پردازیهای گذشته، ولف در ابتدا فکر میکرد که مردان به طور پیش فرض ممکن است پرشورتر از زنان دیده شوند.
«یافتهها اصلاً از این زاویه جنسیت پشتیبانی نمیکنند. ولف میگوید واقعاً شگفتزده شدم. “… برای همه به طور مساوی خوب بود.”
اگرچه تحقیقات زیادی در مورد چگونگی پنهان کردن عبارات احساسی یا چگونگی تغییر درونی یک احساس منفی به یک احساس مثبت قبل از ابراز آن در مقابل دیگران انجام شده است، تحقیقات زیادی به کنترل آسیب پس از ریختن اشک اختصاص داده نشده است.
«وقتی در آن موقعیت قرار گرفتید، که بارها برای من [و] تقریباً برای همه کسانی که میشناسم اتفاق افتاده است، آن وقت چه میکنید؟ ولف میگوید این مطالعه به آن میپردازد. «ما متوجه شدیم که اگر [احساساتتان] را پنهان میکردید بهتر بود، اما معمولاً در لحظه نمیتوانید، پس چه کار میکنید؟ گفتن اینکه از این که پرشور هستید ناراحت هستید به شما کمک می کند.»
گفتوگو